فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

«ب» ی بسم الله D=

سلام به تویی که داری این پستو میخونیwink

من تصمیم دارم تو وبم یه چیزی تو مایه های روزانه نویسی داشته باشم ، از اتفاقاتم بگم و... جون رو کاغذ نمیتونم بنویسم اینجا میگمشون ^^

من یه دختر ۱۹ ساله هستم (الان شاید با خودت بگیی ای بابا یه گودزیلا :| ) که از 18 سالگی به بعدشو میخواد ثبت کنه که بعد ها بیاد دوباره بخوندشون :) (این لبخنده لبخند واقعیه ها)

اگه : 

حوصلت سر رفته

اتفاقی راهت کج شده اینور 

شانسکی دستت خورده 

و هزاران احتمال دیگه (!!!) که باعث شده الان این‌جا باشی و اینو بخونی فقط میخوام بگم مایه مسرت و خوشحالی منه که اینجایی ^^

کله صبح/نصف شب/بامداد/عصر/وسط ظهرت بخیر laughheart

۱۹ نظر ۲۵ موافق ۰ مخالف

*جمع کردن تار عنکبوت ها*

سلاااام. حالتون چطوره؟ ^^ به شدت دلم برای اینجا و شما تنگ شده بود. آخرین بار با کلی انرژی منفی اومدم و رفتم و الان پیاماتونو دیدم و واقعا خیلی ممنونم ازتونheart مامانم خوب شد، هفته دوم رفت دکتر و دکتر براش اسکن ریه نوشت و خداروشکر ریه اش درگیر نشده بود. برای منم اسکن نوشته بود دکتر (بدون معاینه-_-) و منم اوکی بودم ولی قشنگ یک ماهی هست سرفه میکنم احتمالا حساسیتی چیزیه.

این حدودا یک ماه رو در تنبلی به سر بردم و دیگه امروز طاقتم تموم شد و اومدم. احتمالا بیشتر از 50 تا ستاره اون بالا روشنه و خیلی ذوق دارم که وباتونو بخونم.

 

چه خبرا؟ در چه حالید؟

۱۵ نظر ۸ موافق ۰ مخالف

صرفا برای خالی کردن ناراحتیم

حقیقتا نمیخواستم بعد این چند هفته ناله و خبر بدم بنویسم ولی واقعا ناراحت و عصبانی ام. این پست سراسر انرژی منفیه پس لطفا نخونیدش.احتمالا بعدا پاکش کنم.

مامانم علائم کرونا رو داره. اولش سرفه و گلو درد و درد قفسه سینه بود دکتر نرفت که هیچ فکر کرد با ماسکی که دیروز فهنیدم اصلا سه لایه نیست و دستکش پلاستیکی و از خونه بیرون نرفتن دیگه اخر رعایته! پا میشه عذا درست میکنه به همه جا دست میزنه ظرف میشوره!!! (چرا من به جاش اینکارا رو نمیکنم؟ چون نمیداره اصلا!! خودش پا میشه جدیدا غذا هم میاره برام :/ کاری که هیچوقت نمیکرد!) حالا امشب فهمیدم که بویاییشم رفته (از علائم قطعی کرونا) و بازم داره به هنه جا دست میزنه. جالبه اسپند دود میکنه اخه اسپند جلوی کرونا رو میگیره؟؟!! تک سرفه های منم این وسط رسما سرفه کامل شدن حالا دو برابر قبل میترسم و ناراحتم. از همه بدتر اگه خدایی نکرده بابام بگیره چی؟ اون بیماری زمینه ای داره چاقم هست. واقعا نمیدونم چرا یه نفر نباید حرف منطقی تو گوشش بره؟ بابا برو بشین تو اتاق چرا اینقدر منو حرص میدیییی؟؟ 

واقعا نمیدونم چرا من باید همچین خونواده ی غیر منطقی ای داشته باشم. هر چی میگم گوش نمیدن هر چی میگم گوش نمیدن هر چی میگم گوش نمیدن ! شما بدونید اگه خدایی نکرده اتفاقی افتاد این وسط تقصیر کیه.

۹ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

چقدر زود گذشتا!ترم جدید اومدههه

ترم جدید از شنبه شروع شد. قاطعانه تصمیم گرفتم که سر کلاسا حتما شرکت کنم و حالا که ساعت خوابم درست شده راحته و حتما هم با کامپیوتر وصل میشم. با گوشی آدم تو حالت درازکش خوابش می‌گیره!! 

چقدر این ترم درسای اختصاصی تر داریم-_- بهایابی، مالیاتی، مالیه نمیدکنم چی، حسابداری میانه..اوووو واقعا نگرانم.‌ولی شروع خوبی داشتم ^_^ بعضی کلاسامو تشکیل نشدن این خودش از دلیلای خوب بودنه 😂 ولی کلا از اینکه از بیکاری در میام خوشحالم.

امروز حس خوبی دارم امیدوارمانرژی مثبتم از همینجا برسه بهتووون روز بخیرررر 🥳

۳ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

دلخوشی های کوچک من :)

اجازه بدین خیلی خلاصه عرض کنم خدمتتون :
سه تا لیست سریال کره ای، انیمه و مانگاهام، دوستام، گوشیم، وبلاگم، اکانت جدایی که تو کامپیوتر دارم، وقتی که با دوستای قدیمیم گپ میزنم، وقتی که میبینم خانواده ام سالمن، وقتی با خواهرم راجع وقایع کیپاپ حرف میزنیم، نودل، انواع نوشیدنی های کافئین دار.

طبیعتا دلخوشی ها زیاد تر هستن اما این ها رو میتونم جزو دلخوشی های روزمره دسته بندی کنم.
یه تشکر مخصوص از ساحل عزیز که من رو دعوت کرد ^_^
منم دعوت میکنم از کوثر آقای امیر و موچی و نسترن .اگه شما هم هنوز انجامش ندادید از طرف من دعوتید 😁

۱۰ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

پارک جمشیدیه

دیروز با دوستم رفتیم پارک جمشیدیه. دیروزم تا قبل از رفتن به اونجا روز حرص دراری بود مخصوصا اینکه بابام موقعی که میخواست من رو برسونه رفت بنزین بزنه منم نبرد و تا نزدیکای دو و نیم علاف بودم و سه قرارمون بود! خوشبختانه به موقع رسیدم. یعنی تا دقیقه های نود(قبل از اینکه بابام منو برسونه) با خودم میگفتم آخه بیرون رفتنم چی بود تو این کرونا، کی میره بیرون، کی حوصله ضدعفونی و.. رو داره ولی بعدا اون حس ها همه رفتن.

دم رفتن هم مامانم گفت یه زیرانداز وفلاسک بذارم برات؟ پشیمون میشیا! (از اونجایی که دفعه قبلی که با همین دوستم رفته بودیم توچال من به مامانم نگفته بودم و از راهنماییاش استفاده نکرده بودم و پشیمون بودم قبول کردم.) خلاصه با یه کوله زیرانداز و الکل و فلاسک و .. راه افتادم. دوستم بعد من رسید و بعد رفتیم تو پارک. مامانم گفته بود ادامه بدین برین بالا به رودخونش میرسید. (رودخونه نبود یه جای کوچیک بود که آب داشت از بالاش هم یه نیمچه ابشار بود-_-) تصمیم گرفتیم که بریم بالاتر قبلش دو تا آیس پک و آب و چیپس و تخمه گرفتیم و رفتیم بالا. آفتاب که میزد هیچ از اون همه پله هم باید میرفتیم قشنگ پدرم در اومد. پاهام خیلی درد گرفتن وسطش هی میشستم میگفتم من دیگه نمیتونم 😂 آخرش که تا بالای بالا نرفتیم ولی تا یه حد قابل توجهی رفتیم وسطش هم بستنیمونو خوردیم. آخر هم یه جا وایسادیم زیرانداز پهن کردیم نشستیم. کاش آفتاب نبود وگرنه بیشتر حال میداد. موقع برگشتن به پایین آفتاب رفته بود و هوا خیلیییی خوب شده بود. ما هم کمی راه رفتیم و یه تجدید خریدی کردیم و رفتیم دستشویی تا دستامونو بشوریم. اون وسط مسطا و بعدش هم کلی عکس گرفتیم بعد تو بعضی عکسا خستگی از قیافم میباره قشنگ 😂

یه آبمیوه گرفته بودیم دوتایی بخوریم گفتیم خب چطور بخوریم؟ قرار شد از بالا نصفشو بخوره بعد من بخورم. در همین حین گفت فهیم چاییت! گفتم عههه چای داشتیم مامانمم دوتا لیوان گذاشته بود.(دقت کنید تا اینجا بازم حواسمون نبود!) دوستم گفت تو که لیوان داری!! 😂 😂 😂  بعد خوردن آبمیوه و عکس گرفتن تصمیم گرفتیم بیرون اونجا هم بریم یکم. تصمیم گرفتیم بریم یه شهر کتابی که تو نیاوران بود. چون پول نقد نداشتیم تصمیم گرفتیم بریم از عابر پول بگیریم. اون همه پیاره رفتیم تا پایین بغل ارودگاه یه عابر بود. دوستم کارتشو گذاشت پول نداد.یه آقایی استفاده کرد و بعدش گفتم بذار منم امتحان کنم حالا. کارتم رو گذاشتم بعدش عابره نوشت لطفا صبر کنید پاییینشم نوشته بود قادر به سرویسدهی نیست! بعد چند دقیقه هم نوشت سرویس نمیدیم و اینا من و دوستم منتظر بودیم کارتمو بده که نداد:| زنگ هم که زدیم به بانکش گفتن چند دقیقه دکمه رو نگه دارید اگه پس نداد برید بسوزونیدش! بیخیال شدیم و رفتیم ولی من رو کارتم به استیکر داشتم که یکی از دوستام بهم هدیه داده بودش:(

خلاصه رفتیم ماسک جدید خریدیم و پیاده تا نیاوران و اون شهر کتابه رفتیم بعد هم رفتیم جلوتر یه جا نشستیم یه استراحتی بکنیم و هماهنگ کنیم بیان دنبالمون. بابام گفت من نمیام-_- و من مجبور شدم اسنپ بگیرم-_-. قبل این چای و شکلات و چیپس خوردیم. و بعد خداحافظی ^^

به دوستم گفتم تو خیلی پایه ای و اونم گفت باهات که میام بیرون خوش میگذرهlaugh من فکر میکنم خیلی خوش شانسم که همچین دوستی رو دارم. یکی از مهم ترین دلایل راحتیم با این دوستم اینه که هر چی خرج میکنیم آخر سر هرکی دنگ خودشو میده. لازم نیست مثلا من التماس کنم بگم بذار منم حساب کنم یا تعارف نمیکنیم بزنیم تو سر هم که نهههه من حساب میکنم نههه نمیخواد بدی -__- اینطوری راحت هم خرج میکنیم. حتی موقعی که باید میرفتیم بالا، موقعی که باید کلی راه میرفتیم باز هم خوش گذشت.  حالا من بالا تعریف نکردم ولی من دائم الکل به دست بودم و خوراکیا و دستامونو ضدعفونی میکردم. دائم به دوستم میگفتم دست نزن به ماسکتتتت دست نزن به صورتتتت! امیدوارم کلافه نشده باشه! بهش گفتم اگه دارم زیاده روی میکنم بگو گفت نه اتفاقا خوبه 😂  وقتی اومدم خونه پاهان کو کتفم درد میکردن هنوزم کتفم و پام وقتی راه میرم درد میکنه -_- مامانم میگفت بالا رفتنه کار شماها نیستا 😂 😂

در تمام مدتی که من الکل رو مثل اسلحه گرفته بودم(!) مردمی هم بودن که ماسک نداشتن، همینطوری با دست بستنی قیفی و بلال میخوردن و... و بدانید و آگاه باشید که چرا تعداد مبتلایان روند صعودی داره!

به عنوان حسن ختام پست براتون دو تا عکس میذارم از چند تا درخت که کنار هم بودن و همین کنار هم بودنشون کلی زیبایی ایجاد کرده بود! برای من که اینطور بود! اگه کیفیتش بده یا تاره ببخشید.

۳ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

بلاگستان جای فلان نیست(؟!) و بلاه بلاه بلاه

بلاگستان فارسی از اول اول قبل از اینکه شبکه های اجتماعی دیگه مثل وایبر، اینستاگرام و.. وایرال شن جایی بود که توش کلی فن پیج برای کیپاپ و انیمه و به قول معروف شرق آسیا وجود داشت و اتفقا چون اون برنامه های دیگه زیاد استفاده نمیشدن وبای فن پیج خیلی بیشتر هم بودن. حالا هنوز هم کسایی هستن که دلشون میخواد وبی با موضوعی که دلشون میخواد بزنن و ما اگه خوشمون نمیاد به جای اینکه بگیم اینا بچن، بیان رو تسخیر کردن و هر گونه حرف های غیر منطقی و چرت و پرت و داشتن ادعای ما از آسمون افتادیم پس باید نظر بدیم، رد شیم. خیلی راحت میتونیم رد شیم :)

اینکه بلاگستان جای چی هست و نیست رو ما معلوم نمیکنیم قوانین هر سرویس وبلاگ دهی معلوم کرده و اگه کسی ادعای این رو داره که بعضی موضوعات زیادی  هستن و به جاش فلان چیز رو نداریم، بسم الله خودش شروع کنه به ترویجش و فقط لب و دهن نباشه.

امیدوارم هر کی که لازمه به خودش بگیره این مطلب روwink

۵ نظر ۱۳ موافق ۳ مخالف

عمر به اصطلاح کارم زیاد نبود!

دو ساعت نشده که به طرف پیام دادم گفتم میخوام استعفا بدم و نمیتونم انجامش بدم. دلیلشم اینه که اومدن پنج ساعت (نمیدونم اصلا 5 ساعت هست یا چقدره، در اصل تو اون برنامه 5000 ص هست که اومدن اون 5 ساعتو تجزیه کردن به واحد های ثانیه ای از رادیو هم هست) بعد مثلا 6 ثانیه رو باید گاهی سه چهار بار بشنوم ببینم چطور میگه که محاوره ای و دقیقا عین خودش تایپ کنم در کنارش نیم فاصله کسره اضافه و نشانه گذاری انجام بدم! نمیتونستم تو شیش روز تمومش کنم تازه بر فرض تمومش میکردم معلوم نبود از نظر اونا کامل هست که پول بدن یا نه:| ولش کردم. ترجیح میدم مهارتامو زیاد کنم تا اینکه یه کار مسخره و عملا حمالی رو انجام بدم!

از این بگذریم. گفته بودم باید فصل آخر اصول دو رو گوش بدم؟ دیروز داشتم این کار تایپه رو انجام میدادم که به دلشوره افتادم که نکنه همین روزا پاک کنن فایلارو! سریع رفتم تو نت بگردم ببینم چطور وقتی فقط یه لینک داریم (که با اون لینکه فقط میشه آنلاین کلاس ضبط شده رو دید و نمیشه دانلودش کرد) دانلود کنیم فایل رو. یه وبی (اینجا) پیدا کردم که گفته بود به آخر لینکتون فلان چیزو اضافه کنید دانلود کنید و من امتحان کردم و شد! خیلی خوشحال شدم! حالا صبح پیام گذاشتن که پایان ساعت اداری امروز فایلا و.. رو پاک میکنن. خطر از بیخ گوشم گذشت!

۹ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

کار برای اولین بار

دیروز همینطوری به سرم زد برم کانالی که آگهی استخدام روزانه میذاشت رو ببینم توش یه آگهی بود کار تایپ بود، تو یه نرم افزاری اون میخونه ما تایپ باید بکنیم گویا از صدا سیما (چیزی تو عکس پروفایلش نوشته بود) میگیرن فایلارو. خلاصه من رفتم پی وی اون شخص و شرایطشو فرستاد گفت 20 تومن هم باید پرداخت کنید برااکانت یا همچین چیزی. منم شنیده بودم برای کار های تایپ بعضی افراد 35 تومن میگیرن و بعد سر طرف رو کلاه میذارن یکم شک داشتم بعد با خودم گفتم حالا بذار ببینیم چی میشه. خلاصه دیروز واریز کردم و فایل کاری که باید انجام بدم و یه نمونه کار رو برام فرستاد.

دوتا کار داشت یکی همین صوتی به تایپ یکی هم تایپ کتاب صوتی که من اولی رو انتخاب کردم. هر 5 ساعت اگه بدون غلط باشه 200 تومن. یه سری قواعد مثل کسره در بعضی کلمات و نیم فاصله و.. هم باید رعایت بشه. 6 روز هم وقته. حالا من از صبح شروع کردم ولی گیج میشم کجاها کسره و.. بذارم کجاها نذارم:| به این نتیجه رسیدم که اینهمه زحمت بکشم تازه اگه درست بود 200 بگیرم (که شونصد درصد قرار نیست این کار اول بدون غلط باشه-_-) و این زندگی چقدر سخته frown

تو این هیری ویری باید درس اصول 2 فصل 16 رو سریع ببینم از ال ام اس چون برای ترم جدید قراه پاک کنن درسا رو. یعنی تا تو تنگنا قرار نگیرم به خودم نمیام فرقیم نداره چقدر دفعه قبلش به خودم بد و بیراه گفته باشم!

بگذریم... تولد دوستم نزدیکه و نمیدونم براش چی بخرم! پارسال براش از این 365 notes jar درست کردم البته 365 تا جا نشد کمتر بود و یه کتاب حالا امسال نمیدونم چیکار کنم و وقتی هم ندارم-_- تو پینترست دنبال ایده گشتم..عجب چیزای خوشگلی داشت! مثلا دختره یه جعبه برداشته بود رو درش عکساشونو چسبونده بود روی جعبه ها یه چیزایی نوشته بود بازش که میکردی یه لباس بود زیرش پررررر خوراکی! خیلی جذاب بود. الان داشتم کانال های ریو شاپ و پچ مود رو چک میکرردم. چیزای خوشگلی دارنا ولی خیلیاشون حس میکنم به استایل دوستم نمیخورن. یه فکری هم زد به سرم: شکلات درست کنمD: حس این دخترای تو انیمه ها بهم دست داد که برای کراششون کیک و شکلات درست میکنن:|

۶ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

همینطوری برای اینکه نخوابم!

ساعت داره به زمانی که میخوابیدم تا نزدیکای شب نزدیک میشه گفتم بیام یه پست بذارم حواسم پرت شه! 

دیروز (البته به زمان کره هنوز ۲۴ ساعت نشده و امروز هم تا هفت ونیم عصر تو دایره ۲۴ ساعت تولد نامجونه) تولد نامجون بود. فرض کن تو یه کمپانی که دراما و رسوایی(!) داشته و ورشکسته و کوچیکه لیدر یه گروه باشی. همه بگن شما نمیتونید چون کمپانیتون اله و بله، تو بعضی موزیک شو ها نتونید شرکت کنید، خودت عینک بزنی به خاطر اینکه اعتماد به نفس نداشتی بعد با گروهت به تلاشت ادامه بدی، معجزتو نشون بدی و کم کم به بهترین بوی بند تبدیل بشید! یه بار قدیما با بغض گفت بهتون نشون میدم و هی اون تونستTT کاش هممون کیم نامجون زندگیمون بتونیم باشیم! 

۹ قسمت از برنامه stray kids 2017 رو دیدم. این برنامه قبل دبیوشونه اینطوریه که قسمت اول دو گروه دخترا و پسرای جی وای پی یه مسابقه میدن و خود جی وای پارک باید انتخاب کنه اونم گرکه پسرا رو انتخاب میکنه. حالا بهشون ماموریت های مختلف میده تا ببینه جقدر برای دبیو آمادن. البته من که الان میدونم دبیو کردن همشون ولی بازم نمیتونم قسمت آخر رو ببینم 😂 اینقدر دلم میخواد stay بشم اما استن کردن یه گروه الکی نیست که کلی باید وقت بذاری برا همین دو دلم. وای حتی اگه استی نشم یه طرفدار عادیشون قطعااا خواهم بود. اصلا میدونید لیدر ها خیلی زحمت میکشن برای گروه هم الان بنگ چان که لیدر استری کیدزه رو میبینم هم نامجون. هم حواست به خودت باید باشه هم اعضای گروهت. بلاخره اسم لیدر که رو یکی باشه آدم بهش تکیه میکنه. حالا راجع لیدر گفتم ولی طبیعتا کل اعضا کلی زحمت میکشن چه کمپانی های بزرگ چه کوچیک بعد بعضی کوچک مغز ها هستن که اونارو مسخره میکنن یا میگن استعداد ندارن! اگه استعدادشو نداشت میومد تو این صنعت؟ 

حالا به جز کیپاپی ها کسایی که اونا رو استن میکنن هم مورد اذیت و آزار لوکالا قرار دارن! نمونش تو ایران تو همین توییتر یا اینستا همیشه کسایی هستن که میگن اینا که شبیه دختران، اینا آرایش میکنن اینا فلانن(کلمه اش زشته ترجیح میدم ننویسم شانس ندارم وبمو حذف میکنن😂)چرا طرفدارشونی چرا الی چرا بلی؟-_- بله دوستان خیلیاشونم فاز روشنفکری دارن این بیشتر آدمو عصبی میکنه:/ 

چرا یهو به سمت غرغر رفتم؟ قرار نبود اینطوری شه قرار بود تولد نامجونو تبریک بگم تهشم بگم از استری کیدز خیلی خوشم میاد!

 

۴ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

به هم ریختن ساعت خواب، با اختلاف از عذاب آور ترین مشکلات!

کاش ساعت خوابم درس بشه!غیر از ساعت، میزان خوابمم به هم ریخته. هر چه قدر بخوابم بازم عصر ساعت سه اینطورا جوری خوابم میگیره که انگار تا به حال نخوابیدم! از اونورم زود پا میشم امروز ۳ پاشدم روز قبلش ۵. 

کاش درست شه قول میدم دیگه به هم نریزمش 😭 میترسم برم دکتر تو این هیری ویری کرونا بگیرم 😑

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان