فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

کمی تیره

امشب حال و احوالم یهویی چند درجه تیره شده

یاد اشتباهی که کردم و کسی که نباید یادش میفتادم افتادم.

هر کسی تو زندگیش دوران جاهلیت داره و شاید لکه های مسخره ای هم داشته باشه اما نمیدونم چرا لکه های من پررنگ ترن :/ و چرا تو یکی از حساس ترین سن هام (۱۴-۱۵ سالگی) باید اتفاق میفتاد؟ -_- راجعش به همه تقریبا جز چند نفر دروغ گفتم اگر کسی سوال بپرسه حتی الان ، باز هم دروغ خواهم گفت تا موقعی که تو ذهنم حک بشه که اصلا همچین اتفاقاتی وجود نداشته.

سال ۹۵ سالی بود که هم بهترین و هم بدترین سال زندگی من بود درست موقعی که تیره ی تیره شدم با کسایی آشنا شدم که تا الان دوستم باهاشون و بعضیاشونم قبل تر میشناختم و دوباره فقط پیداشون کرده بودم. کاش میشد بعضی خاطرات خوب ، بعضی کارایی که الان ازشون به بچه بازی یاد میکنیم رو تافت می‌زدیم و نگه میداشتیم !! بچه هایی که باهاشون آشنا شدم من رو از واقعیت کشیدن بیرون باهم کلی خوش بودیم گرچه روابطمون هر روز کمرنگ تر میشه اما حداقل هستن هنوز. کسی که نباید به یادش میفتادم گاهی که خبری میشنوم ازش میترسم نکنه باز باهاش مجبور شم حرف بزنم و یاد حماقت هام بیفتم؟؟ خیلی چیزا هست که میخوام بنویسم روم نمیشه!! اره با خودمم رودربایستی دارم چه میشه کرد؟

۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان