فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

حرفای الکی (نخونید بابا)

اساسا آدمیم که در مواقع بیخود خجالتیم !! مواقعی که باید به دوستم که دلم تنگ شده براش پیام بدم یا وقتی با غریبه ای باید تلفنی حرف بزنم یا مثلا وقتی استاد ادبیات می‌پرسه فلان کتاب رو خوندین یا نه یا وقتی استاد ریاضی داوطلب میخواد برای حل تمرین ها و خیلی جاهای دیگه خجالت میکشم :/ دارم رو‌خودم کار میکنم و با گام های مورچه ای میرم جلو ایشالا که درست میشم -_-

چقدر تند تند پست میزارم نه؟ شبا که دیگه رسما بیکارتر از روزامم کلی حرف یادم میاد 😂 

پست قبلی به کراش اشاره کردم همش دلم میخواد یه پست بزارم با عنوان کراش های دوران جاهلیت اما خجالت میکشم و میترسم بعدا یه آشنا پیدام کنه به فنا برم.

بعنی کلا زندگیم یه جوریه که هر سال وقتی به سال قبل نگاه میکنم میبینم اعمال جاهلی میباره از یه مواقعی از زندگیم :/ 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

در باب دوستی که نیست

من یه دوست مجازی داشتم یه زمانی باهم خیلی حرف می‌زدیم و خیلی دوستش داشتم اما از یه جایی به بعد کمرنگ شد دوستیمون و هرازگاهی میاد تو گروه حرف میزنه و میره یهو. چند وقتیه از بلاکی درآورده مارو (چند نفرمونو بلاک کرده بود سر یه موضوعی) دلم میخواد بهش پیام بدم اما نمیشه حس میکنم شاید دلش نخواد حرف بزنه باهامون. (یه زمانی در حد کراش زدن دوسش داشتم اینقدررر زیاد بعد فهمیدم یکی دیگه رو دوست داره بیخیال شدم و دوباره کراشای تو سریالا و فیلمامو در آغوش گرفتم 😂) به هیچکس نگفتم کراش داشتم روش هیچکساا حتی کسی که بقیه ی کراشای خجالت آورمو بهش گفته بودم 😑 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

اپ باحال ablo

آقا از این روش روشن کردن وی پی ان و کلیر کش کردن پلی استور برای دور زدن تحریم استفاده کردم تو برنامه های برترش Ablo رو دیدم و دانلود کردم. چه برنامه ی خوبیه از اینا هست که از با مردم کشورای دیگه حرف میزنی و دوست میشی . بماند که بعضی‌ها تا میدیدن از ایرانی میرفتن اما بودن کسایی که مهربون بودن ^-^ 

نیاز به ایمیل و وارد کردن تاریخ تولدتون دارید و رعایت یه سری قوانین مثلا درخواست اطلاعات شخصی و.. نکنید و قوانین معمولی.

دانلود اپ ablo رای اندروید

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

کمی تیره

امشب حال و احوالم یهویی چند درجه تیره شده

یاد اشتباهی که کردم و کسی که نباید یادش میفتادم افتادم.

هر کسی تو زندگیش دوران جاهلیت داره و شاید لکه های مسخره ای هم داشته باشه اما نمیدونم چرا لکه های من پررنگ ترن :/ و چرا تو یکی از حساس ترین سن هام (۱۴-۱۵ سالگی) باید اتفاق میفتاد؟ -_- راجعش به همه تقریبا جز چند نفر دروغ گفتم اگر کسی سوال بپرسه حتی الان ، باز هم دروغ خواهم گفت تا موقعی که تو ذهنم حک بشه که اصلا همچین اتفاقاتی وجود نداشته.

سال ۹۵ سالی بود که هم بهترین و هم بدترین سال زندگی من بود درست موقعی که تیره ی تیره شدم با کسایی آشنا شدم که تا الان دوستم باهاشون و بعضیاشونم قبل تر میشناختم و دوباره فقط پیداشون کرده بودم. کاش میشد بعضی خاطرات خوب ، بعضی کارایی که الان ازشون به بچه بازی یاد میکنیم رو تافت می‌زدیم و نگه میداشتیم !! بچه هایی که باهاشون آشنا شدم من رو از واقعیت کشیدن بیرون باهم کلی خوش بودیم گرچه روابطمون هر روز کمرنگ تر میشه اما حداقل هستن هنوز. کسی که نباید به یادش میفتادم گاهی که خبری میشنوم ازش میترسم نکنه باز باهاش مجبور شم حرف بزنم و یاد حماقت هام بیفتم؟؟ خیلی چیزا هست که میخوام بنویسم روم نمیشه!! اره با خودمم رودربایستی دارم چه میشه کرد؟

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

چشماتو باز کن عزیزم محض رضای خدا -_-

چرا اینجوریم من 😂 چند سال پیش تو یه گروهی تو تلگرام یه نفر بود فکر میکردم اسمش پانیذه نگو بنده خدا پسره اسمش پوریاس 😂😐 الان هم یکی از وبلاگایی که دنبال میکنم اسم نویسندش امیره من فکر میکردم پارمیداس *ایموجی دو دست بر سر زنی* 

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

انیمه ی بغل دستی من آقای هیولا

انیمه ی بغل دستی من آقای هیولا / هیولای کوچک من  رو دیدم.

ماشالا پایانش باز بود -_- ولی در کل انیمه ی جالبی بود ، شخصیت دختر خنگول نبود یه دختر باهوش

بود شخصیت پسرش رو هم دوسش داشتم بامزه بود و هردوشون هم آدمای رکی بودن وقتی هم رو

دوست داشتن الکی کلاس و.. نمیذاشتن (تا حدودی). یعنی هر دفعه کلی حرف دارم برای گفتن تا

میخوام بنویسم همشون یادم میرن :(

ماجرا از این قراره که یه دختری داریم به نام شیزوکو که دختر به غایت درسخونیه که فقط درسش براش

مهمه اوایل سال یه پسر شر بغل دستش بوده به نام هارو که خیلی دعوایی بوده و بعد یه دعوای بزرگ

دیگه مدرسه نمیاد و معلمشون به شیزوکو میگه که اینا وسایل هارو هستن ببر دم خونشون و ازش

میخواد که هارو رو راضی کنه که برگرده به مدرسه (هارو نمیخواد برگرده چون بی اعتماد شده به

مدرسه -__- ) هارو دلش میخواد با بقیه دوست باشه وقتی شیزوکو میره دم خونشون بهش میگه الان

مثل دوستی که به دوستش سر میزنه اومدی ؟ پس باهم دوستیم و ادامه ی ماجرا...

 

 

 

اگه حداقل پایانش رو یکم میبستن اینقدر حرص نمیخوردم من البته قشنگ بودا اما نمیدونم گفتم یا نه

علاقه دارم به پایان های شاد در بعضی موارد عروسی مثل فیلمای ایرانی :دی

اما نگم براتون از لایو اکشنش!!

اقا نمیدونم من حساسم یا واقعا اینطوریه که تو لایو اکشنا میخوان یه موقع هایی شخصیته کیوت بازی

در بیاره یا یه سری رفتارا رو بکنه خیلی یه جوریه و لوسه به عنوان فیلم اما همون کارا تو انیمه خیلی

باحال ترن مثل عوض کردن میمک های صورت مثل انیمه ها که  خب تو فیلم نمیشه به اون صورت!

میگم منم شاید زیادی حساس شدم اما واقعا از لایو اکشنش خوشم نیومد هرچند پایانش خوب بود

اما ترجیح میدم دیگه با دیدن لایو اکشن انیمه ها خود انیمه رو از چشمم نندازم. راستی یه قسمت

ova (درست نوشتم؟) داره که من ندیدمش هنوز

الان دارم انیمه skip beat رو میبینم

heartمرسی از وبلاگ UтaNa Diaries

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

چرا پایان باز؟

چرا انیمه ها پایان باز تموم میشن :/ بسه این بازی کثیف رو تموم کنید 😐

۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

انیمه ی سواری در بهار جوانی

یادم رفت راجع این انیمه پست بزارم خیلی وقت پیش تمومش کردم خلاصش رو هم از یکی از پستای قبلیم برمیدارم :

خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به یه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کرده سال ها بعد تو دبیرستان همو میبینن و بهم میگن که اره من دوست داشتم پسره هم میگه که من تغییر کردم تو هم همینطور این چیزا برا گذشتس و الان نمیتونیم با هم باشیم و..

 

تجربه ی من :

به شدت نیازمند فصل دومی برای این انیمه هستم چون آخرش طوری که میخواستم تموم نشد!

این انیمه رو دوست داشتم فقط این رو مخم بود که جفت دوستا عاشق یکی شده بودن پسره هم که با دست پس میزد با پا پیش میکشد اما همون قسمتای تقریبا رومانتیکش قشنگ بود. من اون یکی پسره تو گروه رو هم خیلی دوسش داشتم بچم خل و چل بود :دی راستش لایو اکشنش رو هم دیدم فقط دختره و همون پسر خله رو دوست داشتم بقیشون به نظرم مسخره بودن آخر لایو اکشنش جوری که من میخواستم تموم شد اما من تند تند آخراشو میزدم جلو -_-

خدایا ساخت فصل دومش را نزدیک بفرما -_-broken heart

 

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

Be Alright

 

این آهنگ رو به شدت دوستش دارم خواستم با شما به اشتراک بزارمش از Dean Lewis

 

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

اینترنت کامپیوترم را خدا آزاد کرد :دی

دارم این پست رو باکامپیوتر میزارم احساس آزادی دارم !!

امروز رفتم لیزر صورت جلسه ی اولم بود کلی میترسیدم که درد داشته باشه اما بیشتر میسوخت

یعنی این تبلیغای تو نت که میگن اصلااااا درد نداره همشون چرتن خدایی در بهترین بهترین حالت بازم یکم

سوزش داره. هر وقت که این دستگاهو میزد به پوستم داغیشو که حس میکردم متوجه میشدم دستگاه

خنک کننده چقدر اهمیت داره -_- همش میگفتم خدایا نکنه بسوزم (ترسوام خودتونید indecision)

فردا هم امتحان اصول حسابداری دارم و تصمیم اینه از پنج اینطورا شروع کنم به خوندن چون تو این امتحان

حفظیات نمیاد کارم راحت تره.نیازمند انرژی مثبت ها و دعاهاتون هستم heart

آهان راستی یه سریال هم شروع کردم به دیدن به نام دفترچه خاطرات روانی یه قسمت و نصفیشو

دیدم خوشم اومد الان که چک کردم تا قسمت چهارش اومده تموم که شد یه پست راجعش میزارم

تجربمو میگم.

دوستان مواظب خودتون باشید این آنفولانزا یا هرچی که هست خیلی جدی شده خواهرم چند دقیقه

پیش از مدرسه اومد گفت مادر یکی از همکلاسیاش فوت کرده سر همین :((

 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان