فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

آخر سریال تو فوق العاده ای

از اونجایی که من طرفدار هپی اندینگ های عادی هستم به خاطر نگرانیم رفتم سایت پروموویز که ببینم ته سریال تو فوق العاده ای چی‌میشه یه چیزایی نصفه نیمه دستگیرم شد !! کسی میدونه تهش چی میشه؟ پری ماهی مرکب چیکارس و آخر زوجا به هم میرسن؟ میشه اگه مسی دیده کامل بگه چی شد؟:( 

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

عنوان خاصی در نظر ندارم!

سلااااااام

قبل از وصل شدن دوباره ی مودممون یه سایتی پیدا کرده بودم به نام تایپو برای یادگیری

تایپ ده انگشتی دیروز یادش افتادم و رفتم ثبت نام کردم. میخوام برای یه بارم که شده از

فضای مجازی یه چیزی یادبگیرم !! پیشنهاد میکنم شما هم امتحانش کنید البته اگه

میخواید : سایت تایپو

میخوام تا عید (و شاید فرداتر از آن) کارای عقب موندمو انجام بدم که عذاب وجدان دست

برداره از سرم -_-

فردا برای تست ورزش مضخرف باید برم دانشگاه درصورتی که کلاس ندارم و کلاسام تموم

شدن :/ 

آخه چقدر تست همه رو همون اول میگرفتید دیگه :/

فارغ از همه کارا دارم سریال اکسرااردینری یو ( تنبلیم میاد کیبوردو انگلیسی کنم 

ببخشید دیگه ) رو میبنم تا الان که دوسش داشتم و قشنگه امیدوارم خوب هم تموم

بشه ^^

۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نکنید از این کار ها!

کاپ حرص درار ترین فرد رو میدم به اونایی که وقتی انیمه میبینم مسخرم میکنن یا میگن ای بابا بزرگ شدی وفلان و فلان

بابا جمع کنید خودتونو ازتون نظر نخواستم که :/ ترو خدا به بقیه راجع علایق و سلایقشون سرکوفت نزنید باور کنید نظر شما اصلا مهم نیست چون خود طرف مهمه که با این چیزا لذت میبره !!

تو یکی از وبلاگا که نمیدونم چی بود نوشته بود سری که به زندگی خودتون رواست به ماتحت دیگران حرام است ! این نوشته رو باید چاپ کرد رو تیشرت همه جا پوشید .

۳ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

انیمه تورادورا

 

خلاصه ی انیمه

راجع پسری با قیافه ی خشن که همه ازش دوری میکنن و میترسن ولی در اصل پسر بی آزار و آرومیه و دختری با جثه ی ریزه میزه و کاوایی که خیلی خشن و بزن بهادره!!

این دوتا هرکدوم عاشق دوست اون یکی میشن و تصمیم میگیرن که بهم کمک کنن تا هر کدوم به وصال یارش برسه !!

 

من خیلی دوستش داشتم دو قسمت آخرش از شدت قشنگی اشک تو چشمام جمع شده بود . آخراش که بد داشتم ضدحال میخوردم که ائکی شد یهو. اصلا تا وسطاش که شک داشتم بهم میرسن یا نه همش بخودم میگفتم نکنه اشتباه فکر کردم! بزرگ شدن و پخته شدن بعضی شخصیتا

رو میبینید اولیش مثلا تایگا بعد آمی بعد دوست تایگا و..

دلم برای دوست تایگا خیلی سوخت:(

اسپویل

 

 

 

 

 

 

 

قسمتای مورد علاقم : اونجایی که میخواستن فرار کنن آمی و بقیه هرکدوم یه چیزی بهشون دادن / اونجایی که دوست تایگا به پسره میگه چرا بهش نمیگی تو نجاتش دادی و بعد کیتامورا و آمی میرن جلوی درا نمیزارن تایگا فرار کنه/ اونجایی که تایگا میره از مدرسه بچه های کلاس نگرانش میشن براش عکس دسته جمعی میفرستن ^^

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ببخشید من کلا اسما رو درست یادم نمیمونه!

همیشه کلی حرف دارم بعد دیدن انیمه ها ولی نمیتونم تو کلمات بیانشون کنم بیشتر حسن! خودتون ببینید و لذت ببرید

 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

فوران از احساسات

دقایقی پیش انیمه ی تورادورا رو تموم کردم الان فوران از 

احساس های خوشحالی و کمی دلسوزی هستم !! 

نمیخوام اینجا بگمشون ، پست بعدی ای که احتمالا فردا خواهم گذاشت میگم. فقط بدونید خیلی قشنگه!! کسی نیست که راجع انیمه هایی که میبینم باهاش حرف بزنم جز یکی از همکلاسیای دانشگاهم که باز اینجا راحت ترم !!

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

انیمه ای که کلی به دلم نشست

سلاااااااام

همین حدود یک ساعت پیش اینطورا انیمه ی lovely complex رو تموم کردم  خیلیییییی دوستش داشتم هم خوب تموم شد هم کلی خندیدم باهاش.

 

 

 

خلاصه ی انیمه :

راجع یه دختریه به نام ریسا که قدش از دخترای عادی بلند تره حدود 170

سانتی متر و پسری به نام اوتانی که قدش از پسرای عادی کوتاه تره حدود 156 سانتی متر. این دوتا با هم علایق مشترک دارن و کلا تو خیلی چیزا

اشتراک دارن و باهم دوستن ولی آبشون تو یه جوب نمیره (همینش کلی کمدیش میکنه ) یه مدتی میگذره تا اینکه ریسا عاشق اوتانی میشه و سعی

میکنه که اوتانی رو هم عاشقش خودش کنه و به قول معروف رل بزنن :دی

 

کمدی این انیمه خیلی خوبه و مطمئنم که خنده رو به لباتون میشونه تازه

عاشقانش هم قشنگه. من خودم رابطه ی دوستیشونو بیشتر از رابطه ی

عشقشون دوست داشتم چون خیلی بامزه بودن! از شخصیت مایتی کلا

خوشم نیومد و نفهمیدم کلا فازش چی بود . دوستای ریسا که اصلا حق

آب و گل دارن از بس که کمک کردن این دوتا رو برسونن بهم :دی

از همه جالب تر اینکه حتی مسئولای مدرسه این دوتارو به عنوان زوج کمدی

میشناختن خیلیییی باحال بود!! یه قستاییش به نظرم پتانسیل این رو

داشت که به عنوان قسمت آخر شناخته بشه هی میگفتم کاش تموم شه

دیگه میترسیدم تهش رو بد تموم کنن -_-

مطمئنم از دیدنش پشیمون نمیشید من که خودم حتی صدابرداریشم

دوست داشتم صداهاشون بامزه بودن مخصوصا اونجاهایی که باهم داد میزدن :دی

درسته که جونم به لب اومد تا اوتانی عاشق ریسا شه اما در همین

فرایندش جفتشون دوستای خوبی موندن میدونید ، فضای دوستانه بهم

نخورد. کیوتاااااااااااااااا^^

۳ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

یلداتون مبارک ^^

یلدا مبارک ❤🍉

 

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

انیمه ی نه چندان جالب

انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 

پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 

اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانیای به درد نخور عاشقانه ی زرد میخونم -_- فقط با بعضی قسمتای کمدیش خندیدم و حال کردم و اولاش به نظرم دختره مازوخیسم داشت پسره هم سادیسم :|

خلاصه ی انیمه اینه که یه دختریه که تازه وارد دبیرستان شده برای اینکه دوست پیدا کنه الکی لاف میزنه که دوست پسر داره و از شانسش اونی که ازش می‌گه یکی از هم مدرسه ایاشه پسره هم قبول میکنه نقش دوست پسرشو بازی کنه به شرط اینکه دختره سگش بشه :// 

مثلا یه جا دختره پاش زخم میشه پسره بهش میگه زخم ارزش دخترو میاره پایین !! بعد قیافه من قشنگ ترکیبی از پوکر و تعجب بود ! 

به نظرم ارزش دیدن نداره وقتتونو تلف نکنید براش

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

ما و مراسمات

ما امشب یعنی پنجشنبه مراسم شب یلدا رو گرفتیم با عمه ها و عموم و خیلی خوش گذشت. میدونید خانواده ی من یعنی من مامانم بابام و خواهرم مراسما رو معمولا مثل بقیه جشن نمیگیریم مثلا همین یلدا رو اکثر اوقات حدود ۹۹ درصدشو تو خونه ایم هر کس جدا:/ ولی خب پارسال مامانم میخواست کمی تنوع بده مثلا آجیل و.. خریده بود که مثلا بشینیم باهم بخوریم !! یه باز هم خالم گفت شب یلدا بیاید خونمون که خاله داییا همه جمع شدیم اما چون متاسفانه تنها خاله ی با ذوقم کمی از نظر مالی مشکل دارن همه گفتن که دیگه از این برنامه ها ننداز بابا و..وهیچکس هم نخواست که حداقل خودش عهده دارش بشه یا مثلا هر سال یکی که بهتر:/ خانواده بابام اینطور مواقع پایبند ترن. امشب عمم فال گرفت برای همه و کلی سر اون خندیدیم فقط و این بند و بساطا طبیعتا اونور نیست و همه ی مهمونیا مثل مهمونی های عادین‌ . امشب کلی با دختر عمم حرف زدم و زمان مثل برق و باد گذشت از بس که خوش بود خداروشکر. 

مثلا عید ها ما سفره ی هفت سین نمیندازیم و تاحالا یادم نمیاد که انداخته باشیم مگر اینکه خونه ی مامان بزرگم بوده باشیم . در بهترین حالت همه تو حال جلو تلوزیون نشستیم ( اگه شب یا صبح زود نباشه سال تحویل) ‌. 

به قلبم خدشه وارد شد:/ نکنه همینطوری کم کم مراسما و عید هارو فراموش کنیم و از همه ی اون ها یه محرم بمونه که اونم داره جو میشه و تازه بلاخره شادی نیس عزاداریه !

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

هدر

هدر وب رو عوض کردم پشیمونم حوصله ندارم دوباره برم قالب قبلیو بزارم:/

فعلا همینطور بمونه بعداً درستش میکنم 

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان