فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

انیمه میخوام پانکراستو بخورم

 

هاروکی، پسری منزوی که دلش نمیخواد با آدما ارتباط برقرار کنه و فکر‌میکنه که مردم اونو پسری خسته کننده میدونن، یه روز تو یه بیمارستان یه دفتر پیدا میکنه که صاحبش نوشته که از یه بیماری پانکراس رنج میبره و به زودی میمیره. در همین حین که داره اون دفترو میبینه صاحبش ( دختری به اسم ساکورا) سر و کلش پیدا میشه. به هاروکی‌ مسگه که مشکل پانکراس دارم و قراره بمیرم و زیاد عمری برام نمونده و اینجا هاروکی یه جوابی میگه که باعث میشه داستان شروع بشه :اوه که اینطور!
همین جمله باعث تعجب ساکورا و از طرفی باعث میشه که خندش بگیره و تصمیم میگیره که هاروکی رو تو خوش گذروندنش در اواخر عمرش شریک کنه و لیست کارایی که قبل مرگ میخواد انجامشون بده رو نشونش بده. (ساکورا بیماریش رو به هیچکس از بچه های مدرسه و دوستاش نگفته بود و هاروکی رو شریک رازش کرد)



شخصیت هاروکی و ساکورا کاملا متفاوته، هاروکی تو خودشه و منزوی و در برابرش ساکورا خیلی پر شور و دائم الجنبش و اجتماعیه. کم کم معاشرتشون باعث میشه که هاروکی کم کم تغییر کنه و از لاکش بیرون بیاد.
چیزی من از لیست کارایی که یه نفر که قراره بمیره دوست داره قبل مرگش انجام بده انتظار داشتم با لیست ساکورا متفاوت بود! چیزای عادی و تقریبا معمولی ای تو لیستش بود و همینا اینقدر در دید من و تو انیمه خاص بود که اگه سفر دور اروپا داشت و انجامش میداد اینقدر برام شگفت انگیز نبود! وقت گذروندن با ادما و لذت بردن از زندگی هدف اصلی لیستش بودن. خودم به شخصه هی میگفتم حیف این دختر نیس؟آخه چرا؟
همونطور که اسم این انیمه عجیبه، رابطه هاروکی و ساکورا هم عجیبه-_- نه رابطه عشقی علنی ای دارن نه میشه گفت دوست عادی ان.
دو نفر با هم همراه شدن، به هم کمک کردن، بعدشم یکی اون یکی رو تنها گذاشت و اونی که مونده بود با تاثیری که گرفته بود به زندگیش ادامه داد.


با فکر کردن به ساکورا، حالا منم به کارای عادیم تو زندگی، یا کارایی که تا الان فکر میکردم پیش پا افتادن نگاه میکنم و به خاص بودنشون پی میبرم. مثل تو فیلما و سریالا، کارای خاص و جالب حتما نباید شاخ و دم داشته باشن یا خیلی پر هزینه باشن!میتونه حتی کاشتن یه درخت خیلی خفن و باعث کلی حس خوب بشه!
جمله ی میخوام پانکراستو بخورم برام خیلی سافت بود crying تو سایت های مختلف رفتم دوباره راجع معنیش خوندم (چون یادم نبود دقیقا تو انیمه رای چی گفته میشد!)

 

حقیقتش نمیخواستم این انیمه رو ببینم ولی دلو زدم به دریا و دیدمش. منتظر بودم لایو اکشنش رو ببینم بعد پستشو بذارم، یکم طول کشید چون تنبلیم اومد-_-

لایو اکشنش قشنگ بود (مثل اون اون لوسایی که دیده بودم نبود-_-) و یه جاهای کوچیکیشو تغییر داده بودن. بچگیای پسره دقیقا بازیگرش ماست طور بازی کرد مثل خود شخصیت پسره:| ولی از بازیگر ساکورا خیلی خوشم اومد اصلا از اون طور مواقعی بود که یکیو میبینی به دلت میشینه! لبخندشم قشنگ بود crying

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

انیمه Usagi drop

یه انیمه ای میخواستم که اون حس خوبی که موقع باراکامون حس کردم رو دوباره حس کنم و این انیمه "تقریبا" انتظارمو برآورده کرد!
داستان راجع مردی به نام دایکیچیه که یه روز میره خاکسپاری پدربزرگش و اونجا یه دختر بچه میبینه و میفهمن که پدربزرگش بچه داشته و بعد مرگش مامان بچه میذاره میره و اون بچه مونده. کسی زیاد به رین (همون دختر بچه) توجه نمیکنه و در آخر هیچکس نمیخواد سرپرستیشو به عهده بگیره و مسئله پرورشگاه مطرح میشه که دایکیچی(که هیچ تجربه ای تو بچه داری نداره) قبول میکنه که ازش مراقبت کنه...


این انیمه یکی‌از ژانراش زندگی روزمرس و دقیقاااا مصداق کاملشه! از اون انیمه هایی نیست که اعصابتونو خورد کنه، درست به درد مواقعی میخوره که حوصله ی انیمه های شونن و پر ماجرا و دردسر رو ندارید.
دایکیچی مردیه که قبل از قبول کردن رین، وقتش مال خودش بوده، شبا میرفته مشروب میزده، سر کارش ولی تلاش میکرده و کلا سرش با خودش و زندگیش گرم بوده. طبیعتا نه درکی از بچه داری نه ازدواج و نه خانواده داره و حالا باید از یه دختربچه مراقبت کنه و بزرگش کنه. اما واقعا فقط دایکیچی داره رین رو بزرگ میکنه؟ نه! دایکیچی کم کم با مفهومایی که نا آشنا بود داره آشنا میشه. زندگیش تغییر میکنه، مجبوره مثل تقریبا همه ی پدر و مادرا فداکاری هایی کنه. پس این انیمه داره رشد دایکیچی رو هم نشون میده!

رین، دختر بچه ای (اگه اشتباه نکنم ۶ ساله هست) که موقع مراسم کسی زیاد بهش توجه نمیکرد و حتی موقع خداحافظی با پدربزرگ که همه گل میریختن تو تابتوش کسی بهش نگفت بیا توام خداحافظیتو بکن ولی دایکیچی تقریبا یه جورایی حواسش بهش بود. رین اون اوایل زیاد باکسی حرف نمیزد اما کم کم که زندگی با دایکیچی رو شروع کرد نرمال شد.

یکی از چیزایی که خیلی تو این انیمه دوستش داشتم رابطه ی خاص رین و دایکیچی بود. یه جا تو انیمه دایکیچی از رین میپرسه که میخوای من به فرزند خوندگی قبولت کنم و فامیلیتو عوض کنی؟ رین میگه نه تو دایکیچی هستی(حالا دقیقا دیالوگش یادم نی متاسفانه ولی خلاصه میگه نه من فامیلیم همینه و باابم فقط یکیه و..) این یعنی دوتا شخصیت جداگونه...دایکیچی و رین یه جورایی مثل دوستای هم میمونن، رابطه اشون از رابطه پدر دختری خیلی باحال تره به نظرم.

این انیمه از روی مانگاش ساخته شده و ادامه اش رو از رو مانگاش میتونید بخونید. من خودم دانلودش کردم اما هنوز نخوندمش. در ضمن یه لایو اکشن هم از روش ساختن که من هنوز نتونستم لینک دانلودشو پیدا کنم -_- ولی همچنان دنبالشم و دلم میخواد حتما ببینمش.

۴ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

انیمه sakurasou no pet kanojo

اسم این انیمه رو تو یکی از سایتا به عنوان انیمه پیشنهادی دیدم بعد 12 قسمتش رو دانلود کردم. (24 قسمته کلا) دو سه قسمت اولشو که دیدم متوجه شدم ژانر ایچی هم داره برای همین زیاد خوشم نیومد و ولش کردم اما چند هفته بعدش با خودم گفتم حالا که نصفشو دانلود کردم حیفه نبینم و ادامش دادم. اون تیکه های منحرفانش به مرور کمی کمتر میشن. در کنار کمدیش یه چیزیم یادگرفتم. انیمه اش اینطور نبود که همه چی توش گل و بلبل باشه ، یه جاهاییش با اینکه خیلی امیدوارید یهو میزنه تو ذوقتون -_-

قسمت 23 اش خیلی قشنگ و احساسی بود و واقعا اشکمو درآورد(از بدی و تلخی نه ها از نظر قشنگ بودن دوستیشون) و آخرشم با یه هپی اندینگ با چاشنی باز تموم شدن رو به رو میشید. (البته تقریبا باز. به شخصه برام مهم نبود)

 

خلاصه :

داستان پسری به نام سوراتا که به خاطر نگه داشتن یه گربه از خوابگاه های عادی میندازنش بیرون و مجبوره به خوابگاه ساکوراسو..جایی که همه ی ساکنینش عجیب غریب و اکثرا نابغه اند. سوراتا الان چند تا گربه داره که به گفته خودش به محض اینکه براشون صاحب پیدا کنه از ساکوراسو میره و اصلا هدفش همینه. تو این هیر و ویر یه دختری میاد به خوابگاهشون که فقط بلده نقاشی و مانگا بکشه و هیچ کار دیگه ای بلد نیست! و این وسط سوراتای بدبخت میشه مسئول نگه داری از ایشون، از شستن لباساش بگیر تا رسوندش به مدرسه و..

انیمه از روی لایت ناولش ساخته شده و ادامش رو از رو اون میتونید بخونید در ضمن مانگا هم داره. من لایت ناولشو نخوندم تو یه سایتی دیشب اسپویلراشو خوندم و فهمیدم چیشد آخرش و خداروشکر کردم که این انیمه فصل دوم نداره. چون به نظرم به بهترین نحو ممکن تمومش کردن.

ایشون شینا ماشیروئه. همون دختره که گفتم هیچ کاری نمیکنه جز کشیدن! اوایل که به ساکوراسو میاد یه جورایی مثل روبات میمونه اما کم کم با معاشرت با اعضای ساکوراسو و سوراتا ایشونم کم کم احساساتی رو برای اولین بار حس میکنه. اولاش بدون سوراتا هیچکاری نمیتونست بکنه کلا سوراتا براش مثل مامانش بود یه جورایی! لباساشم میداد اون میشست !

من اوایل حس خاصی بهش نداشتم یکمم رو مخم بود اما کم کم ازش خوشم اومد. درسته یکم ماسته اما وجودش برای ساکوراسو و مخصوصا سوراتا به نظرم ضروری بود هر چند که استعداد خالصش در بابر کسی مثل سوراتا که نداشتش و میخواستن جاشو با تلاش پر کنه گاهی آزار دهنده بود.

نفر بعدی که عکسشو پایین میبینید نانامین آئویاماس.

نانامین یه دختر سختکوشه از اون خفناش. میخواد صداپیشه بشه اما باباش مخالف بود برای همین قهر میکنه و از خونه میزنه بیرون. حالا خودش هم کار میکنه که هزینه های زندگیشو بده هم تمرین میکنه به هدفش برسه. تقریبا همون قسمتای اول ایشون هم یکی از اعضای جدید ساکوراسو میشه. بیش از حد برای همه چی تلاش میکنه. نانامین و سوراتا یه جورایی به هم برای کارشون و هدفشون انگیزه میدن.

تفر پایینی سوراتا کانداس. به نظرم با نانامین دوستای خیلی خوبی میشن، جفت همن از این لحاظ. سوراتا میخواد بازی بسازی و البته مثل شینا یا بقیه استعداد ذاتی نداره تو چیزی  و مثل خیلی از آدمای دیگه باید تلاش کنه براش. با نانامین به هم دیگه انگیزه میدن برای حرکت. به ساکوراسو که میره، یه ساختمون تقریبا قدیمی با یه مشت آدم عجیب و غریب باید سر و کله بزنه که هیچ شینا هم اضافه میشه. نانامین تنها آدم عادی ایه که تو ساکوراسو بهش بر میخوره D:

فکر کن یه آدم عادی باشی که میری بین چند نفر که هر کدوم نابغه ی یه چیزن و هدف دارن-_- چه حس بدی!

نفر بعدی آتیش پاره ی ساکوراسو، میساکی سنپایه!

میساکی از سوراتا و نانامین و شینا و ریونوسکه بزرگتره و با جین همسن هستن. از دیوار راست بالا میره! از وقتی سوراتا اومد کلی سر به سرش گذاشت و اذیتش کرد مجبورش کرد تا صبح باهاش بازی کنه، حتی از پنره اتاقش با یه چیزی مثل آسانسور ( چوب طنابه البته-_-) میپره تو اتاق سوراتا! نا گغته نماند که عاشق جینه! اصلا ساکت و دپرس بودن بهش نمیاد! هر وقت بقیه یکم حالشون گرفتس یه کار عجیب میکنه تا همه رو سر حال بیاره! عاشق انیمه سازیه و لازم نیست بگم که توش استاده!

نفر بعدی جین سنپایه! میساکی همونطور که خودش و کاراش عجیبن ابراز عشقشم به جین بدبخت عجیب غریبه حالا خودتون میبنید! جین نمایشنامه نویسه. وقتی سوراتا اومد خوابگاه، جین و میساکی براش جشن خوش آمد گویی گرفتن^^ کلا آدم راحتیه. آیا او نیز میسکای را دوست دارد؟ خودتان ببینیدlaugh

نفر بعدی رو نمیدونم عکسشو بذارم یا نه! آخه تو انیمه تا چندین قسمت نشونش نمیده منم نمیخوام مزش بپره اما عکسش تو پوستر انیمه هست! نفر بعدی ریونوسکه، پسری که اکثر اوقات تو اتاقشه و همه کاراشو با ایمیل و یه باتی به نام مید چان که یه ربات هوشمنده انجام میده. از اینکه کنار دخترا و کلا جنس مونث باشه بدش میاد. البته ملا از پیش آدما بودن بدش میاد!

از ایناس که به ظاهر سرده ولی به دوستاش اهمیت میده. در ضمین عاشق گوجه فرنگیه.

 

به نظرم تا جایی که معرفی کردم کافی بود.

با دیدن این انیمه دلتون یه خوابگاه مثل ساکوراسو خواهد خواست! مطمئنم.

قسمت 23 اشکتونو در میاره یا حداقل احساسیتون میکنه چون خیلییییییییییی قشنگهههههههههههcrying

آدم بخواد نوجوون هم باشه اینطوری نوجوون باشه-_- ایح

اگه انیمه رو دیدین میتونید تو نت سرچ کنید اسپویلرای لایت ناولشو بخونید منم تو ادامه تا چیزی که فهمیدم رو میذارم. ادامه مطلب حاوی اسپویلر هایی از آخر لایت ناولشه. ببخشید من آخرشم نفهمیدم چطور ادامه مطلب بذارم-_- رنگشو عوض میکنم، موس رو بکشید رو قسمت سفید تا خوانا بشه براتون. لینک سایته که اسپویلره رو خوندم ازش هم سفید شده همون پایین.

 

 

خب تا آخر انیمه اینطور شد که جین رفت دانشگاه میساکی خونشونو اومد کنار ساکوراسو گرفت و دو تا عضو جدید هم اومدن ساکوراسو. نانامین هم باباشو تقریبا راضی کرد و برگشت.

روند داستان تو لاین ناول نمیدونم چطوری گذشت اما به طور کلی روابط اینطوری شدن که ریتا هچنان دنبال ریونوسکه هست، سوراتا بین نانامین و شینا میفهمه شینا رو دوست داره و با هم رل میزنن( تازه شخصیت سوراتا عوض میشه کم کم ینی دیگه اون پخمه قدیمی نیست) نانامی هم موهاشو کوتاه میکنه و از ساکوراسو میره حالا چراشو دقیقا نفهمیدم. ولی تو اون سایته نوشته بود! ت همین نوجوونی ای که ششینا و سوراتا رل زدن با اینکه عاشق همن اما به هم میزنن چون انگار هر کدوم مانع رویای همن یا یه همچین چیزی. بعد چهار سال همو میبینن و دوباره با هم قرار میذارن چون هوز همو دوست دارن. جین و میساکیم ازدواج میکنن و احتمالا اونام موفق میشن. نانامین هم یه صدا پیشه ی موفق میشه.

جایی که من اسپویلر ها رو خوندم اینجا بود :

https://frogkun.com/2013/08/13/the-ending-of-sakurasou-no-pet-na-kanojo-sucked-light-novel-spoilers/amp/?__twitter_impression=true
 

 

خوشحال میشم اگه چیزی اضافه فهمیدین به منم بگید!

 

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

انیمه ی Jibaku Shounen Hanako-kun!

من این انیمه رو چند هفته پیش دیدم و هنوزم تو کفشم ≧◡≦  یه کانال بود توی تلگرام که ادمینش وقتی داشت این انیمه رو میدید ازش اسکرین شات میذاشت و.. منم کنجکاو شدم ببینمش. حقیقتش به خاطر گرافیکش دو به شک بودم اما وقتی چند تا قسمت دیدم فهمیدم که خوب کاری کردم شروعش کردم ^^ راستی این انیمه از روی مانگاش ساخته شده و مانگاش همچنان در حال انتشاره.

 

 

خلاصه ی  انیمه ی Toilet bound hanako kun

 

داستان راجع یه مدرسه به نام آکامه هست که یه شایعه راجعش وجود داره : عجایب هفتگانه که سومین و مهم ترینشون هاناکو سانه. گفته شده که هاناکو سان تو سومین اتاق دستشویی طبقه سوم ساختمون قدیمی مدرسس و اگه میخوای میتونه یکی از آرزوهاتو برآورده کنه اما در قبالش یه چیزی میگیره. برای اینکه احضارش کنی باید سه بار در بزنی و بگی هاناکو سان هاناکو سان. ( تو افسانه های ژاپنی هاناکو سان یه دختره). یاشیرو دختریه که دلش میخواد کراشش عاشقش بشه پس میره به این دستشویی تا هاناکو سان رو احضار کنه و وقتی این کارو میکنه متوجه میشه که هاناکو سان یه پسره! به تدریج تو این انیمه یاشیرو با زندگی هاناکو و ارتباطاتش با بقیه ی عجایب مدرسه آشنا میشه.

 

خلاصه رو دقیقا طوری نوشتم که تو سایتا هست و اسپویلی نکردم. این انیمه دارک و فانتزیه بر خلاف گرافیکش که شخص باهاش مواجه میشه و فکر میکنه واای چقدر لوسه و..(چیزی که تقریبا خودم فکرشو کردم!) اماااااا اصلا این گرافیک با این ژانر بدجور به هم میان! صحنه هایی که تو انیمس به نظرم اصلا مناسب بچه ها نیست. (از لحاظ خشن بودن) از طرفی خیلی خاصش کرده، یه تضاد جالب. از طرفی نه عاشقانس نه کمدیش و نه قسمت فانتزیش دلتونو نمیزنه به نظرم همه چیش به اندازه بود. حالا البته عاشقانه ی خیلی واضحی نداشت، غیر مستقیم بود بیشتر تو انیمش. تا یه داستان غمگین و غیر منتظره میفته معمولا یه جوریه که خیلی ناراحت نشی و گریت نگیره. (انیمه های توکیو غول و اتک جوری بودن جنگ و.. کاملا جدی و ناراحت کننده بود این اونطوریا نیست) متعادل بود همه چیزش و این برام به شدت جالب بود. با اینکه خیلی زیاد انیمه ندیدم ولی از بین اونایی که دیدم این انیمه برام خاص بود از این لحاظ به طور کلی ژانر دارک و ترسناک و فانتزی و کمدی کنار هم چیز جالب از آب در میاد قبول دارین؟

 

 

 

 

 

ایشون هاناکو کونه. اسم اصلیش یوگی آمانه هست. یکی از قوی ترین عجایب هفتگانه هست و یه جورایی رییسشونه. هاناکو بازیگوشه و گاهی بچگونس، همش سر به سر یاشیرو میذاره اما یه جورایی عمق وجودش یه ناراحتی داره. دلش نمیخواد زیاد از خودش بگه و گذشته ی جالبی نداره و از خودش زیاد به یاشیرو چیزی نمیگه. هاناکو خودشم تو این مدرسه دانش آموز بوده اما به دلایلی میمیره تو همون دوران. 

صداش به شدت عالیه اصلا من اول عاشق صداش شدم بعدش خودش (ᅌᴗᅌ* ) شخصیتش مرموزه اما کریپی نیست. حداقل به اندازه ی یکی دیگه از شخصیتا -که معرفیش نمیکنم چون دوست دارم خودتون ببینید و مزش نپره- نیست. هاناکو نمیذاره هفت عجایب زیادی وارد دنیای انسانا شن یا برای انسانا دردسر درست کنن یه جورایی حفظ کننده ی تعادل بین دنیای انسانا و اشباحه.

 

 

 

 

این دختر کیوت، شخصیت اصلی دختر انیمه یعنی یاشیرو نه نه (nene) هست همونی که وقتی شایعه ی هاناکو کون (همچینم شایعه نبود به هر حال واقعی بود!) رو میشنوه میره به دستشویی طبقه سوم ساختمون قدیمی و از هاناکو سان میخواد که آرزوشو برآورده کنه. طی یه اتفاقاتی هاناکو و یاشیرو به هم وصل میشن و یاشیرو مجبوره بیاد دستشویی رو تمیز کنه هر روز.

یاشیرو تاحالا با کسی نبوده یه بارم که اعتراف میکنه به کسی که دوسش داره طرف بهش میگه پاهات زشتن :| و خلاصه میزنه تو پرش. و اونم سعی میکنه وقتی وارد دبیرستان میشه مهارت و.. یاد بگیره تا یه دختر به قول معروف همه چی تموم بشه ردش نکنن! همونطور که گفتم میاد پیش هاناکو تا کمکش کنه که به کسی که عاشقش شده برسه. شایعه های توی مدرسه رو از دوستش که باهم تو کلاب باغبونی هستن میشنوه.

یاشیرو تایپش پسرای خوشتیپ و شاهزاده طوره (و هاناکو و کو اصلا تایپش نیستن!) یاشیرو کم کم از هاناکو به عنوان دوست خوشش میاد و میخواد که ازش بیشتر بدونه و ازش محافظت کنه. در کل یاشیرو خیلی مهربونه و میخواد به همه کمک کنه. یه شخصیت خنگول و کیوت و مهربون D: سر یه اتفاقاتی (تو همون قسمت اول میبینید) یاشیرو اگه بره تو آب ماهی میشه و اگه مثلا یکی دو قطره بپاشه به صورتش پولک ظاهر میشه رو صورتش!

به طور کلی دخترایی مثل یاشیرو یا اون دختره تو فروت بسکت (اسمش یادم نیس) رو زیاد دوست ندارم، نه اینکه بدم بیاد ازشون اما از شخصیتشون زیاد خوشم نمیاد ولی دقیقا یه همچین شخصیتایی تو انیمه ها یا سریالا و فیلما به اون شخصیتی که آسیب دیدس یا ناراحته کمک میکنن و موثرن تو خوب کردن حالشون. خیلی هم میاد به هاناکو ^^

 

 

 

این پسر هم اسمش میناموتو(یا میناماتو نمیدونم کدومش درسته)کو هست. این پسر جد اندر جد از این تطهیر کننده ها بودن و خودشم اوایل میخواست هاناکو رو تطهیر کنه. خانوادشون اعتقاد دارن روح ها و.. همه باید تطهیر شن تا به انسانا صدمه نرسونن و.. طی یه اتفاقاتی کو همراه میشه با یاشیرو و هاناکو و ماجراهای هفت عجایب.

کو خیلی سرزندس، از ایناس که هر چی میشه بی فکر و با کله میره وسط حوادث. خیلی پر سر و صداش و تو نگاه اول انگار دعوا داره خصوصا با هاناکو ولی از درون مهربونه سر همین هم به دوستاش وفاداره و تا میبینه تو خطرن سریع میره تا کمکشون کنه. برای یاشیرو هم احترام قائله.

شخصیت کو رو خیلی دوست داشتمT_T نمیدونم عاشق یاشیرو میشه یا نه (امیدوارم که نشه، کو جان لطفا کاری نکن ازت بدم بیاد !laugh) برادر بزرگترشم تطهیر کنندس و کلا اعتقاد داره همه این عجایبا بدن و باید تطهیر شن اما هاناکو رو میسپاره به کو و فعلا جلو نیومده.

 

 

 

شخصیت دیگه ای رو معرفی نمیکنم چون به هر حال میخوام اگه دارید میبینیدش همه چیزش براتون تازه باشه. چیزایی که این پایین میگم اسپویلن

آغاز اسپویل

واهاهااای یوگی به شدت کریپی و باحاله شخصیتش. از این شخصیتای دیوونه که یهو از این رو به اون رو میشن خوشم میاد اصلا یه بخشی از انیمه به خاطر وجود یوگی  و کاراشه که که دارکش میکنه به نظرم. فقط اگه این میتسوبای بدبختو ول کنه ممنونش میشم:| یه چیزیم که نفهمیدم اینه که چرا هاناکو کشتش؟ و اینکه یوگی واقعا هاناکو رو دوسش داره یا فقط میخواد اذیتش کنه؟

اون قسمتی که میتسوبا داشت از کو عکس می گرفت بعد گفت ذاشتم از چیزی که برام مهم بود عکس میگرفتم خیلی کیوت بودددد! با اینکه میتسوبا پسره ولی من با کو شیپش میکنم -_-

پایان اسپویل

ویس اکتور های این انیمه عالی بودن و همونطور که گفتم صدای هاناکو خیلی جذابه و صداهای بقیه ی شخصیتا هم بهشون میاد کاملا.

اما آخرش..وای به آخرش! قشنگ ولش کردن:| خب لامصبا حداقل یه پایان بندی من درآوردی هم که شده میذاشتین نه اینکه ولش کنید! کلا تو این انیمه چیز خیلی زیادی نمیفهمید از زندگی انسانی و گذشته ی هاناکو. حتما باید مانگاش رو بخونید اگه میخواید بفهمید چی به چیه. اتفاقا چند روز پیش داشتم دنبال ترجمه فارسی مانگاش میگشتم بعد دیدم سایت مانگا لودر تازه شروع کرده به ترجمه کردنش ^^ البته از اول. فکر نمیکنم این انیمه فصل دومی داشته باشه حیف حیف!

۴ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

انیمه تورادورا

 

خلاصه ی انیمه

راجع پسری با قیافه ی خشن که همه ازش دوری میکنن و میترسن ولی در اصل پسر بی آزار و آرومیه و دختری با جثه ی ریزه میزه و کاوایی که خیلی خشن و بزن بهادره!!

این دوتا هرکدوم عاشق دوست اون یکی میشن و تصمیم میگیرن که بهم کمک کنن تا هر کدوم به وصال یارش برسه !!

 

من خیلی دوستش داشتم دو قسمت آخرش از شدت قشنگی اشک تو چشمام جمع شده بود . آخراش که بد داشتم ضدحال میخوردم که ائکی شد یهو. اصلا تا وسطاش که شک داشتم بهم میرسن یا نه همش بخودم میگفتم نکنه اشتباه فکر کردم! بزرگ شدن و پخته شدن بعضی شخصیتا

رو میبینید اولیش مثلا تایگا بعد آمی بعد دوست تایگا و..

دلم برای دوست تایگا خیلی سوخت:(

اسپویل

 

 

 

 

 

 

 

قسمتای مورد علاقم : اونجایی که میخواستن فرار کنن آمی و بقیه هرکدوم یه چیزی بهشون دادن / اونجایی که دوست تایگا به پسره میگه چرا بهش نمیگی تو نجاتش دادی و بعد کیتامورا و آمی میرن جلوی درا نمیزارن تایگا فرار کنه/ اونجایی که تایگا میره از مدرسه بچه های کلاس نگرانش میشن براش عکس دسته جمعی میفرستن ^^

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ببخشید من کلا اسما رو درست یادم نمیمونه!

همیشه کلی حرف دارم بعد دیدن انیمه ها ولی نمیتونم تو کلمات بیانشون کنم بیشتر حسن! خودتون ببینید و لذت ببرید

 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

انیمه ای که کلی به دلم نشست

سلاااااااام

همین حدود یک ساعت پیش اینطورا انیمه ی lovely complex رو تموم کردم  خیلیییییی دوستش داشتم هم خوب تموم شد هم کلی خندیدم باهاش.

 

 

 

خلاصه ی انیمه :

راجع یه دختریه به نام ریسا که قدش از دخترای عادی بلند تره حدود 170

سانتی متر و پسری به نام اوتانی که قدش از پسرای عادی کوتاه تره حدود 156 سانتی متر. این دوتا با هم علایق مشترک دارن و کلا تو خیلی چیزا

اشتراک دارن و باهم دوستن ولی آبشون تو یه جوب نمیره (همینش کلی کمدیش میکنه ) یه مدتی میگذره تا اینکه ریسا عاشق اوتانی میشه و سعی

میکنه که اوتانی رو هم عاشقش خودش کنه و به قول معروف رل بزنن :دی

 

کمدی این انیمه خیلی خوبه و مطمئنم که خنده رو به لباتون میشونه تازه

عاشقانش هم قشنگه. من خودم رابطه ی دوستیشونو بیشتر از رابطه ی

عشقشون دوست داشتم چون خیلی بامزه بودن! از شخصیت مایتی کلا

خوشم نیومد و نفهمیدم کلا فازش چی بود . دوستای ریسا که اصلا حق

آب و گل دارن از بس که کمک کردن این دوتا رو برسونن بهم :دی

از همه جالب تر اینکه حتی مسئولای مدرسه این دوتارو به عنوان زوج کمدی

میشناختن خیلیییی باحال بود!! یه قستاییش به نظرم پتانسیل این رو

داشت که به عنوان قسمت آخر شناخته بشه هی میگفتم کاش تموم شه

دیگه میترسیدم تهش رو بد تموم کنن -_-

مطمئنم از دیدنش پشیمون نمیشید من که خودم حتی صدابرداریشم

دوست داشتم صداهاشون بامزه بودن مخصوصا اونجاهایی که باهم داد میزدن :دی

درسته که جونم به لب اومد تا اوتانی عاشق ریسا شه اما در همین

فرایندش جفتشون دوستای خوبی موندن میدونید ، فضای دوستانه بهم

نخورد. کیوتاااااااااااااااا^^

۳ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

انیمه ی نه چندان جالب

انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 

پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 

اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانیای به درد نخور عاشقانه ی زرد میخونم -_- فقط با بعضی قسمتای کمدیش خندیدم و حال کردم و اولاش به نظرم دختره مازوخیسم داشت پسره هم سادیسم :|

خلاصه ی انیمه اینه که یه دختریه که تازه وارد دبیرستان شده برای اینکه دوست پیدا کنه الکی لاف میزنه که دوست پسر داره و از شانسش اونی که ازش می‌گه یکی از هم مدرسه ایاشه پسره هم قبول میکنه نقش دوست پسرشو بازی کنه به شرط اینکه دختره سگش بشه :// 

مثلا یه جا دختره پاش زخم میشه پسره بهش میگه زخم ارزش دخترو میاره پایین !! بعد قیافه من قشنگ ترکیبی از پوکر و تعجب بود ! 

به نظرم ارزش دیدن نداره وقتتونو تلف نکنید براش

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

فصل سوم اتک رو بلاخره تموم کردم

آقا من دلم نمیومد فصل سوم اتک نیمه دومشو ببینم که بلاخره دیروز تمومش کردم.

این پستم پر از اسپویل خواهد بود پس اگه ندیدینش هنوز به هیچ وجه من الوجوه نخونید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قشنگ برگام ریخت. سر اونجایی که آرمین سوخت شوکه شدم اساسی

یعنی اصلا تو کتم نمیرفت که آرمین مرده و گریمهم کمن گرفت به خاطر این

که بتور نمیکردم آقا!! دقیقا اینطوری بود که نویسنده میگه سوپرایزز یه خبر

بد دارم یه خوب : خبر خوب : فرمانده اروین زندس خبر بد: آرمین مرد :/

قسمت بعدش که واقعااا دلم میخواست همشونو بزنم سر اینکه سرنگو به

آرمین بزنن یا اروین دوراهی بدی بود و خیلی خوشم اومد از اینکه میکاسا

و ارن سر اینکه بدنش به آرمین کلی بحث و.. راه انداختن آفریین بهشون.

موضوع مردم اونطرف دیوار حرصمو درآورد اخه چقدر بیشعور؟ فکر کنید که

یه سریا دارن به خاطر اینکه فقط زنده بمونن میجنگن اونوقت اونا :/  حالا

فهمیدم یمیر چطور غول شده بود اخه قسمتای قبلی اگه یادتون باشه فقط

نشون دادن که از یه جا پرت شده پایین و..

اینکه غولی که مامان ارن رو خورد کی بوده هم شوکم کرد خیلی دلم

سوخت برا جفتشون. اونجایی که جغد داشت بابای ارن رو غول میکرد گفت

اگه میخوای میکاسا و آرمین رو نجات بدی نمیدونم چی کن تعجب کردم

یعنی قدیم هم کسی بوده که دوستانی به این نام داشته؟ بعدم اینکه به نظرم ارن بی عقلی کرد نگفت که اگه در حالت غولی به یکی از اعضای سلطنتی اگه غول شن دست بزنه قدرته رو کنترل میکنه بایددد میگفت

بلاخره هیستوریا هم اگه ملکه باشه باید وظیفشو انجام بده :/ الان اینقدر

بی قرار شدم که میخوام ادامه انیمه رو از رو مانگاش بخونم ببینم چی به

چیه. روح اروین شاد :(

پ.ن: هلن تو یکی از پستاش گفته بود همه انیمه ها در برابر مای هیرو اکادمی هیچن من این نظرو راجع اتک دارم -_-

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

انیمه ی بغل دستی من آقای هیولا

انیمه ی بغل دستی من آقای هیولا / هیولای کوچک من  رو دیدم.

ماشالا پایانش باز بود -_- ولی در کل انیمه ی جالبی بود ، شخصیت دختر خنگول نبود یه دختر باهوش

بود شخصیت پسرش رو هم دوسش داشتم بامزه بود و هردوشون هم آدمای رکی بودن وقتی هم رو

دوست داشتن الکی کلاس و.. نمیذاشتن (تا حدودی). یعنی هر دفعه کلی حرف دارم برای گفتن تا

میخوام بنویسم همشون یادم میرن :(

ماجرا از این قراره که یه دختری داریم به نام شیزوکو که دختر به غایت درسخونیه که فقط درسش براش

مهمه اوایل سال یه پسر شر بغل دستش بوده به نام هارو که خیلی دعوایی بوده و بعد یه دعوای بزرگ

دیگه مدرسه نمیاد و معلمشون به شیزوکو میگه که اینا وسایل هارو هستن ببر دم خونشون و ازش

میخواد که هارو رو راضی کنه که برگرده به مدرسه (هارو نمیخواد برگرده چون بی اعتماد شده به

مدرسه -__- ) هارو دلش میخواد با بقیه دوست باشه وقتی شیزوکو میره دم خونشون بهش میگه الان

مثل دوستی که به دوستش سر میزنه اومدی ؟ پس باهم دوستیم و ادامه ی ماجرا...

 

 

 

اگه حداقل پایانش رو یکم میبستن اینقدر حرص نمیخوردم من البته قشنگ بودا اما نمیدونم گفتم یا نه

علاقه دارم به پایان های شاد در بعضی موارد عروسی مثل فیلمای ایرانی :دی

اما نگم براتون از لایو اکشنش!!

اقا نمیدونم من حساسم یا واقعا اینطوریه که تو لایو اکشنا میخوان یه موقع هایی شخصیته کیوت بازی

در بیاره یا یه سری رفتارا رو بکنه خیلی یه جوریه و لوسه به عنوان فیلم اما همون کارا تو انیمه خیلی

باحال ترن مثل عوض کردن میمک های صورت مثل انیمه ها که  خب تو فیلم نمیشه به اون صورت!

میگم منم شاید زیادی حساس شدم اما واقعا از لایو اکشنش خوشم نیومد هرچند پایانش خوب بود

اما ترجیح میدم دیگه با دیدن لایو اکشن انیمه ها خود انیمه رو از چشمم نندازم. راستی یه قسمت

ova (درست نوشتم؟) داره که من ندیدمش هنوز

الان دارم انیمه skip beat رو میبینم

heartمرسی از وبلاگ UтaNa Diaries

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

انیمه ی سواری در بهار جوانی

یادم رفت راجع این انیمه پست بزارم خیلی وقت پیش تمومش کردم خلاصش رو هم از یکی از پستای قبلیم برمیدارم :

خلاصه انیمه سواری در بهار جوانی: دختر و پسری خجالتی کم حرف در راهنمایی به هم علاقه مند میشن به روز قرار میزارن برن بیرون اتفاقی دختره به یه پسره که بهش گیر داده بوده که با فلانی(پسره) چه نسبتی داری این میگه اه ولم کن به خاطر همینه که از پسرا متنفرم. اون یکی پسره میشنوه شانسی و اون شب قرارشونو نمیره بعد تابستون دختره میفهمه که پسره مدرسشو عوض کرده سال ها بعد تو دبیرستان همو میبینن و بهم میگن که اره من دوست داشتم پسره هم میگه که من تغییر کردم تو هم همینطور این چیزا برا گذشتس و الان نمیتونیم با هم باشیم و..

 

تجربه ی من :

به شدت نیازمند فصل دومی برای این انیمه هستم چون آخرش طوری که میخواستم تموم نشد!

این انیمه رو دوست داشتم فقط این رو مخم بود که جفت دوستا عاشق یکی شده بودن پسره هم که با دست پس میزد با پا پیش میکشد اما همون قسمتای تقریبا رومانتیکش قشنگ بود. من اون یکی پسره تو گروه رو هم خیلی دوسش داشتم بچم خل و چل بود :دی راستش لایو اکشنش رو هم دیدم فقط دختره و همون پسر خله رو دوست داشتم بقیشون به نظرم مسخره بودن آخر لایو اکشنش جوری که من میخواستم تموم شد اما من تند تند آخراشو میزدم جلو -_-

خدایا ساخت فصل دومش را نزدیک بفرما -_-broken heart

 

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان