فهیم نامه

یادداشتا و هرچی که تو سرمه

یعنی الان نفرین کنم بگم گل بگیرن دانشگاهو؟-_-

برای کارآموزی تو یه جا باید گواهی اشتغال به تحصیل ببرم بعد مدیر آموزشمون گفت مهلت صدورش تموم شده، کارنمتو پرینت بگیر ببر مهر بزنن خلاصه من از ساعت هفت صبح تا ده علاف بودم آخرشم گفتن چون در حال تحصیلی ما نمیتونیم و هیجوقت  هم کارنامه مهر نمیزدیم:|| یعنی فقط میخواستن من رو علاف کنن وگرنه چرا از اول مثل آدم نگفتن نمیشه 🤕 خیلی عصبانیم 😒

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

ایده برای جمع کردن کلکسیون

داشتم تو نت دنبال ایده برای جمع کردن کلکسیون میگشتم و عمومی تریناشون تمبر و سکه بودن که من نه خوشم میاد این دوتا رو جمع کنم نه حاضرم اونقدررر هزینه کنم براشون. بیشتر به چشم یه سرگرمی به این جمع آوری کلکسیون نگاه میکنم. تو یه وبلاگ دیگه راجعش خوندم که تو نظراتش چیزا جالبی گفته بودن مثلا جمع کردن چیزایی که نارنجی (یا هر رنگی) هستن یا چیزایی که گردن، یکیشون میگفت من چیزایی که ستاره ای شکلن رو پرینت میگیرم و... و همشون جالب و بعضا عجیب بودن! کاکتوس، جاسویچی، مدال (از این فلزیا) و بهترینشون پاک کن بود 😂 البته همین پاک کن رو قدیمیاشو تو ایسام پیدا میشه کرد تو دیجی کالا هم سه تا پاک کن کوچیکتر از قوطی کبریت ۱۲ تومن بود! 

یه جا یه پست گذاشتم پرسیدم ایده چی دارید یکی گفت کتونی-_-میخواستم بگم داداش اینجا کتونی حداقل ۲۰۰-۳۰۰ هست (حداقل تازه) بعدم اینکه مگه چقدرجا داریم که کلی کتونی نگه دارم:`| 

 

شما کلکسیونی جمع میکنید؟ یا ایده ای دارین؟ 🤔

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

عیدتون مبارک

عه مثل اینکه عید قربانه 😁 عید همگی‌مبارک ❤ خداروشکر که اینستا و توییترمو پاک کردم وگرنه باید شاهد دعواهای گیاهخوارا و مردم دیگه می بودم :| 

 

دو قسمت از انیمه ی doctor stone رو دیدم و خوشم اومد ازش. داستانش برام جذاب و تازه هست امیدوارم تا اخرش همینطور بمونه. 

یه داستان جالب به نام سمیکالن تو کست باکس دارم گوش میدم هنوز کامل کامل متوجه نشدم چی به چیه اما از گویندش و لحنش خوشم اومد. یه ‌کانال دیگه هم پیدا کردم به نام یوری بر رادیو. ایدشون جالبه اما زیاد خوشم نیومد از طرز گویندگیشون. یکیشو داشتم گوش میکردم یه خانومه با یه صدای لوس و بچگونه داشت حرف میزد 😑 

قبلنا وقتی گوشی نداشتم و از گوشی دکمه ای بابام برای کوک کردن ساعت استفاده که صبح پاشم استفاده میکردم، شبا قبل از خواب رادیو گوش میدادم. بیشتر رادیو نمایش البته. نمایشنامه رادیویی داره، کتاب میخونن و خلاصه عالیه. واقعا دلم نمیومد ازش دل بکنم. یه آقای گوینده ای هم هست که اسمش‌ یادم نمیاد اما حرف از رادیو نمایش که میشه صدای ایشون میاد تو ذهنم در حالی که داره کتاب میخونه. امیدوارم تا سال های سال ادامه بدن و سلامت باشن 🤩. 

 

کلا به خاطر خیلی چیزا از رادیو غافل موندیم منم بیشترین تحربه رادیو شنیدنم برای همون شبا قبل از خواب بود. بعد اون هم راننده سرویس دوران دهم یازدهمم بود. یادم نمیاد کدومشون بود اما صبا که سوار میشدیم اگه اشتباه نکنم رادیو ورزش رو میذاشت یه روز درمیون دو تا خانوم بودن اول صبح با انرژی حرف میزدن. به چیزی میگفتن بعد اهنگ بعد دوباره یه چیزی میگفتن بعدشم مردمی که زنگ میزدن صبح بخیر بگن🤕. خواهرمم این تجربه رو داره سال نهمش میگفت راننده سرویسمون اول صبحی رادیو ورزش‌میذاشت صداشم بلند میکرد😂😂 

خیلی از کسایی که رادیو گوش میدن کسایی مثل راننده کامیون ها هستن که صبح و شب تو جاده هستن و رادیو واسشون واقعا نعمته. 

 

به یه چیزی که فکر میکنم سرم سوت میکشه! زمانای قدیم خیلی چیزا و شبکه های اجتماعی و اینترنت نبوده اما الان تو عصر سرریز اطلاعات هستیم، کلی کانالا و پیج های مختلف، پادکست، فیلمای آموزشی و.. و اینا اونقدر زیادت که آدم نمیتونه انتخاب کنه! چرا حد وسط نداریم؟:`| 

 

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

بریم رای بدیم ^_^

من امروز متوجه شدم نظر سنجی شروع شده. قبل از نوشتن این پست رفتم رایمو دادم ^_^ خدایی سخت بود! من همه ی کسایی که دنبال میکنم رو دلم میخواست بنویسم اما محدودیت انتخاب ۱۰ تا دستم رو بست 🤧 

اینجا برید رای بدین عزیزانم 😁

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

گلایه هایی در باب کتاب و..

کرونا در حقمون خیلی بدی ها کرد. من به شدت روی نمایشگاه کتاب امسال حساب کرده بودم، در واقع اولین باری بود که میتونستم جلوی خودمو تو نخریدن کتاب نگیرم و تازه میخواستم به چند تا از دوستام بگم با هم چند بار بریم. به قول بانو نو تو سریال پادشاه ابدی :آی قلبم..آی سرم!😂

حالا من به شهر کتاب گلدیس هم راضیم:( شاید یه روز به سرم زد و رفتم .گاهی دلم میخواد به دوستان بگم بیاید بریم بیرون اما هزاران جور افکار منفی و سناریو های ابتلا به کرونا هجوم میارن به مغزم و کلا بیخیال میشم. واای چقدر دلم میخواد باز برم باغ کتاب 😭 من هنوز وقت نکردم اون سمت کودک و نوجوان رو با خیال راحت و سر صبر ببینم -_-

 

اقا از اینا بگذریم...آرتور تو سریال money heist چفدر آشغالهههه. ازش‌متنفرم.

۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

سلام به ۱۹ سالگی ^_^

سلااام ^_^ امروز تولدمه و ۱۹ ساله شدم 🥰 دیگه وقتشه عدد تو پست اول رو عوض کنم!

حقیقتش برام سخته که که ببینم دارم به ۲۰ سالگی نزدیک میشم، بزرگ شدن سخته و کلی مسئولیت داره تازه دیگه تینیجر هم نیستم :`| ولی دوران خوبی بود کلی دوست پیدا کردم، تجربه های جدید به دست آوردم، تازه با بی تی اس هن آشنا شدم 🤩 

ما دیشب یه جشن بسیار کوچک چهار نفره گرفتیم و خیلی حال داد. من فکر میکردم ۱۸ سالگیم باید این حس رو داشته باشم اما برای ۱۹ سالگی اون حس داشتم! حس یه چیز جدید!

راستی انروز ۲۷ جولایه نه ۲۸ -_- من همیشه فکر میکردم تولدم ۲۸ جولایه😂

۵ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

آخرین روز ۱۸ سالگی!

امرو  آخرین روز ۱۸ سالگیمه. سنی که کلی منتظرش بودم تا کلی کار توش انجام بدم ولی نشد. حالا اونطورم نیست که خوش بهم نگذشته باشه ولی کار خاصیم نکردم-_-

به هر حال... خوب بود!

 

۵ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

انیمه ی Hotarubi no Mori e

طی همین یکی‌دو ساعت پیش تصمیم گرفتم ببینمش‌ و سریع دانلودش کردم. از اینکه ۴۵ دقیقه بود اولش تعجب کردم اما این یه ۴۵ دقیقه ی عادی نبود 😭 آخرش یا واقعا گریه میکنی یا از درون عر میزنی من خودم دومین مورد بودم TT

 

 

داستان راجع دختریه به نام هوتارو که تابستون رفته خونه ی داییش و میره تو یه جنگلی که میگن خدای کوهستان و اشباحش اونجا زندگی‌میکنن. هوتارو تو جنگ گم میشه و گین( یه شبح که اگه انسانا بهش دست بزنن ناپدید میشه و از بین میره) بهش کمک میکنه تا از جنگل بره بره بیرون. از اون موقع به بعد با هم دوست میشن و هوتارو هر تابستون میاد خونه داییش تا بتونه بیاد جنگل و با گین وقت بگذرونه سال ها میگذره و هوتارو بزرگ میشه و کم کم به سن گین میرسه و ادامه ی ماجرا...

 

فضا سازی سریال، آهنگ اندینگش و همه چیش خوب بود. آخرش حتما جیگرتونو آتیش میزنه 🤧 نکته ی مهم اینه که حتما سعی کنید با زیرنویسی ببینیدش که آهنگ آخرشم ترجمه کرده باشه چون به حال و هواش میخوره. 

کاراکترای داستان زیاد نیستن یه همکلاسی، مامان و بابای دختره و داییش و بقیشونم اشباح جنگله و مردمن. 

اسپول

کاش میشد دختره آخرش مثلا وضعیتش مثل مسره میشد یا اینکه پسره تو جسم یه آدمی  میرفت یا هنچین چیزی-_- البته اینطوری که غم انگیز تموم شد بیشتر تو ذهنا میمدنه و جاودانش میکنه!

پایان اسپویل

 

در آخر این عکس زیبا رو میذارم و شما رو با اشک هاتون تنخا میذارمممم * هق هق کنان از صحنه بیرون میرود*

۴ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

هوممم... شما فکر‌ میکنید عنوان این پست چی باید میبود؟!

پارسال تو مرداد بود رتبه ها اومدن. من و دوستم رفته بودیم بیرون و من کمی دیرتر رسیدم دوستمم گوشی همراهش نبود و رفته بود منم در به در داشتم دنبالش میگشتم تو این هیری ویری ماماتم گفت نتایج اومده برو ببین حالا من داشتم دنبال دوستم میگشتم نت هم نداشتم فکر کنم. همینطور که داشتن از کتابخونه ای که قبلا با هم رفته بودیم برمیگشتم بابام زنگ زد بهم رتبمو گفت منم اصلااا باورم نمیشد!!!بعدش مامانم زنگ زد با جیغ و گریه و خوشحالی 😂😂 آخه اصلا انتظار نداشتیم! من اوایل دعا میکردم خدایا تا هزار و خورده ای لطفااا بعد هرچی میگذشت بدبین تر میشدم میگفتم حدایا حالا تا ۲۰۰۰ هم شد عیبی نداره آخر آخرا میگفتم نکنه ده هزار بشم 😂😑 حالا فکر کنید این وسط خواهر دوستم زنگ زد گفت دوستم برگشته خونه 😂 خلاصه که ماجرایی بود برای خودش هعییی چه زود گذشتا!!

 

چند ساعت پیش یه فیلم ژاپنی‌ دیدم ... چشمتون روز بد نبینه اصلاااا افتضااااح! الان اون اصطلاحی که راجع این فیلمای ژاپنی تو ذهنم بود تما اسمشو نمیدونستم فهمیدم : overreaction . هر چی فیلم ژاپنی دیدم همینطوری بوده + لوس بودن!باز سریالای چینی فقط لوس بودن اما ژاپنی ها بهم ثابت کردن بدترن 😂😂 البته من نمیخوام باور کنم که این دو کشور فیلم یا سریال فاخر ندارن، پس اگه فیلم یا سریال چینی یا ژاپنی خوبی دیدین لطفا بهم معرفی کنید 🙇‍♀️

 

تو برنامه  webtoon داشتم flawless رو میخوندم. تا چپتر ۱۶ ترجمه فارسی داشت از اونجا به بعد مجبور شدم ترجمه انگلیسیشو بخونم و به لیست کراشام اسم الیوس اضافه شد 😁🥰 

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

چرا کتاب اینقدر گرون شده:|

امروز از طرف سایت ایران کتاب برام اس ام اس اومد که تخفیف زدن رو کتاباشون. از اونجایی که چند روز دیگه تولدمه گفتم یه حالی به خودم بدم و برم چند تا کتاب بگیرم و حدس بزنید چیشد؟ ۳ تا انتخاب کردم با هزینه پشت شد ۹۵ و خورده ای:| تصمیم گرفتم به آرمان های کتاب های پی دی افیم پایبند بمونم 😂🖐

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
دلم میخواد یه جا باشه که دور از دنیای واقعی چیز میزامو بنویسم :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان